virtual society

این جایک جامعه مجازی است ومن خوشحالم ازبابت اینکه وقایع اینجا حقیقی نیست!

virtual society

این جایک جامعه مجازی است ومن خوشحالم ازبابت اینکه وقایع اینجا حقیقی نیست!

ببخشید جا خواستیم جا نشین نخواستیم



۱-در صف نانوایی ..
(دهه ی مامانامون اینا یا به عبارتی دهه های ۵۰ و۶۰)
زنبیل گذاشتن  به عنوان جا گرفتن در صف


۲- اوایل دهه جهان سومی

تو صف اتوبوس:

بی زحمت من پشت سر شمام ..

۳-دهه الان  سر کلاس 
کیف یا کلاسور گذاشتن روی صندلی

۴-بازم دهه ی الان سر کلاس دندون پزشکی

گذاشتن فک و دندان مصنوعی سر صندلی

پیش بینی میشود این دوره رو که طی کردیم زین پس باید با چنگ و دندون از جامون محافظت کنیم




یادم افتاد نوشتم:
----------هیتلر به ناپلئون:ما برای شرف می جنگیم ولی شما برای پول.

    ناپلئون:هرکسی برای چیزی که نداره میجنگه


طبق جدیدترین اکتشافاتم ، متوجه شدم که اون دسته از ادمایی که موقع برداشتن ایفن میگن الو ، دقیقا همونایی هستن که وقتی در دستشویی رو میزنین میگن کیه.

جملات به یاد ماندنی

  • بیشتر وقت ها برای بقا ما باید فرآیند دگرگونی را آغاز کنیم و گاهی وقتها باید از خاطرات قدیمی ، عادت های کهنه ، و سنت های گذشته رها شویم . تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم ، می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم




  • ایسرگشته ى دورِ باطل، اى ایرانى! اى علتِ ناتوانى ات نادانى! تا نادانى، شیخ توانا ماند؛ تا شیخ تواناست، تو نادان مانى


    one nice word

     البرت انیشتین یه حرف قشنگ داره : دو چیز انتها ندارد ، حماقت انسانها و پهنه ی کهکشان ها که البته در مورد کهکشان ها مطمئن نیستم!

    ONE ADAM

    احساس نیاز جن/سی شدید پیدا کردم........

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .نیاز به کسی از جنس ادم.

    روند تکاملی رفتار با دخترا

    سال ۱۲۸۰ : 

     مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟  

     

    زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده…  

     

    مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!  

     

    – بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …  

     

    سال ۱۳۳۰ : مرد : چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکنی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کنم…  

     

    زن: آقا، تورو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ  سکته می کنین آ…  

     

    مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی…  

     

    – بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …  

     

    سال۱۳۸۰ : مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم…  

     

    زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا). 

     

     مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!! )  

     

    سال ۱۴۰۰ :  

    زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه…  

     

    بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه !!!  

     

     

    *** برداشت آزاد ***